باران،باز باران،شیشه پنجره را باران شست،از دل من اما چه کسی نقش ترا خواهد شست

باران - هوای بارانی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هوای بارانی

.......

پنج شنبه 90 اردیبهشت 8 ساعت 1:34 عصر

                                           سلام به دوستای خوبم....اینم آقا مهدی کوچولوی مامان که اومده به همتون سر بزنه و بگه دوستتون داره.
تولد 15 اسفند هشتادونه



  • آخرین برگ سفرنامه ی باران این است:که زمین چرکین است
  • به قلم : باران | تو هم یه مهربون باش

    سؤال مبهم تاریخ

    سه شنبه 89 آذر 16 ساعت 1:58 عصر

    با اتکا به تمام ستارگان هم نتوانستم به این کوردلان خورشید نگاه تو را بفهمانم.

    شاید برای رفتن هم حرفی داشته باشم....من باید برم اما برای اینها مجهول میمانم. برای تمام عالمان خودپرست سؤال  میشوم تا تمام تنهایی تاریخ تکرار من باشد،تکرار سؤال من....

    نگاه های برگشته ی این جماعت چنان ستمی به آسمان کردند که فرشتگان  را احساس گناه درگرفت و سؤال مرا از خویش پرسیدند...آنها هم جواب مجهول این معادله ی نا متعادل را نیافتند....

    از این به بعد تو رو به تمام اشکهای جاری و کوچه های غریب و نخلهای تنها میسپارم تا دیگر گناه این بیمار دلان را بهانه ای برای بخشش نباشد...اما نه.....

    اما باز از خویش گذشتم و برای بخشش و بیداریشان خود را فدای یک سؤال بی جواب کردم....



  • آخرین برگ سفرنامه ی باران این است:که زمین چرکین است
  • به قلم : باران | تو هم یه مهربون باش

    یک امتحان سخت

    سه شنبه 89 اردیبهشت 14 ساعت 1:9 عصر

    سلام

    این شعر زیبا رو از دفتر شعر امید(همسرم) کش رفتم نمیدونین چه حالی میده یه اثر هنری رو سرقت کردن البته همچین سرقت سرقت هم نیستااااااا چون دارم به اسم خود امید شعر رو تو وبلاگم میذارم (چه همسر خوبی ام من) گفتم شعر به این زیبایی رو شما هم بخونین خب

     

    وقتی که روزنه ها همه مسدود میشوند
    تقدیرهای سرد دلم دود میشوند

    دیوار هم بدون پنجره اصلا قشنگ نیست
    هر چند پنجره ها همه محدود میشوند

    باتو ، تمام هست های دلم نیست میشوند
    با من ، تمام بودهای تو نابود میشوند

    فرهادهای کشته و حلاج ها به دار
    پایان قصه های غم آلود میشوند

    در آزمون چشم تو حتی فرشته ها
    در اولین معادله مردود میشوند

                                                                                                                                             به قول خودش (شعر از امید)



  • آخرین برگ سفرنامه ی باران این است:که زمین چرکین است
  • به قلم : باران | تو هم یه مهربون باش

    باز باران

    پنج شنبه 88 اسفند 13 ساعت 11:14 عصر

    سلام دوستان

    بعد از یه مدت دوری از شما دوستای خوبم باز اومدم که در کنارتون باشم

    امیدوارم مثل گذشته بتونیم دوستای خوبی برا هم باشیم و منو تنها نذارین



  • آخرین برگ سفرنامه ی باران این است:که زمین چرکین است
  • به قلم : باران | تو هم یه مهربون باش

    خداحافظ دوستای خوبم

    شنبه 88 آذر 21 ساعت 11:3 صبح

    سلام......توی این مدت که تو پارسی بلاگ در خدمت شما بودم تونستم معنی دوس داشتن رو بهتر بفهمم......

    روزهای خوبی رو با شما داشتم و خاطرات خوبش رو فراموش نمیکنم

    با اجازه دارم از دنیای نت خداحافظی میکنم.....فراموشتون نمیکنم

    اگه با حرفام باعث ناراحتی و دلخوری شما شدم به بزرگی خودتون ببخشید و حلالم کنید.........التماس دعا

    یاعلی



  • آخرین برگ سفرنامه ی باران این است:که زمین چرکین است
  • به قلم : باران | تو هم یه مهربون باش

       1   2   3   4      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    .......
    سؤال مبهم تاریخ
    یک امتحان سخت
    باز باران
    خداحافظ دوستای خوبم
    [عناوین آرشیوشده]